سلام.

به من حق بدید کمی خسته و کلافه شده باشم از اوضاع موجود. ام‏شب یه قصه می‏گم ببینم خوش‏تون می‏آد یا نه.
- - - - - -

پست ده‏خدا رو یادتون‏ه؟
این هم یه داستان واقعی مشابه اون.

جمعه شب رفته بودیم منزل یکی از اقوام نزدیک،
دیدیم یه تله‏ویزیون 46 اینچ سونی خریده.
ظاهرش LCD بود و روش نوشته بود LED.
پرسیدم از کجا خریدین‏اش؟
گفتن بگم باورت نمی‏شه.

تله‏فن رو برداشتم و زنگ زدم به 118،
شماره 118 بانه رو گرفتم.
از اون‏جا تله‏فن چندتا مغازه صوتی تصویری رو گرفتم.
ایّام سفر ره‏بری به کردستان بود و اوضاع واردات خراب.
چند روزی صبر کردیم تا مدل مورد نظرم پیدا شد.

حالا این‏جاش برام جالب بود.
مغازه‏داره گفته بود 1.5 میلیون بریز به حساب
(حدود یک‏سوم قیمت جنس)
تضمینی بدم برات بیاره.
فامیل ما هم 3 میلیون ریخته بود به حساب‏اش.
حساب کی؟ کسی که چند صدکیلومتر ازش دور بود،
تا حالا ندیده بودش، نه معرّفی، نه شناختی.
نماینده اون طرف هم جنس رو گذاشته بود روی روآ و آورده بود.
طرف ساعت 2 عصر رسیده بود تهران.
چه روزی؟
روز همایش حامیان دکتر محمود تو مصلّی.
تا ساعت 10:30 شب تو خیابون‏ها گیر کرده بوده بی‏چاره.
خلاصه جنس رو تحویل می‏ده، راه‏اش می‏اندازه،
بقیه پول رو می‏گیره و همون نصف شبی برمی‏گرده بانه.

این بود داستان بی سر و ته ما.
یاد تئاتر تله‏ویزیونی کسب و کار آقای فابریتزی بخیر.
و یاد مرحوم احمد آقالوی عزیز.

یا علی